معلم شهید

وبلاگ جامع شهید مرتضی مطهری

معلم شهید

وبلاگ جامع شهید مرتضی مطهری

بایگانی

نیاز به دین از نگاه شهید مطهّری- قسمت دوم

سه شنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ


با توجه به طولانی بودن این مقاله بر آن شدیم تا این متن را در دو پارت (قسمت) تقدیم حضورتان نماییم. که قسمت اول آن را می توانید در پست قبلی و قسمت دوم را در ادامه مطلب همین پست مطالعه نمایید.

همچنین برای راحتی بیشتر شما دوستان در پایان ادامه مطلب همین پست نسخه PDF مقاله را برای دانلود قرار داده ایم.


·        ولایت و حکومت پیامبر اسلام(ص)

 

استاد شهید مرتضی مطهری, در کتابهای گوناگون خود, با استناد به کتاب و سنّت و سیره نبوی, سه مقام برای پیامبر اکرم(ص) بر می شمارد:62

 

1. پیامبر اسلام(ص) افزون بر دریافت وحی, امام و پیشوا و مرجع دین مردم بود:

 

(ما اتیکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا.)63

 

2. ولایت قضایی داشت, حکمش در اختلافهای حقوقی و دعاوی نافذ بود:

 

(فلا وربّک لایؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم…)64

 

3. ولایت سیاسی و اجتماعی داشت:

 

(النّبی اولی بالمؤمنین من انفسهم.)65

 

(اطیعوا اللّه واطیعوا الرسول واولی الامر منکم.)66

 

استاد شهید یادآور می شود: پیامبر(ص) در زمان خود, (ولیّ امر) مسلمانان بود و این شأن را خداوند به ایشان داده بود, نه این که از سوی مردم به آن حضرت تفویض شده باشد. در این مسأله شیعه و سنّی با هم یکسان می اندیشند.67

 

با دقت در این آیات و سخنان شهید مطهری سستی و بی پایگی فراز زیر که نویسنده ای آن را به قلم آورده به خوبی روشن می شود:

 

(نبوّت و حکومت دو امر و یا دو شغل کاملا مجزا و متفاوت, با دو منشاء یا دو مبنای مختلف غیرقابل تلفیق در یکدیگر بوده و در آن مراجعه و مصالحه و مشورت به مردم را شدیداً منع و بلکه ملامت می نماید.)68

 

کسی ادّعا نکرده است که نبوت و حکومت یک شغل و مقامند. متفکران شیعه و سنی, آن دو را, دو مقام دانسته اند که در پیامبر اسلام(ص) و شماری از پیامبران دیگر, جمع بوده است. نویسنده, چون با پیش فرض جدایی دین از سیاست و همچنین با پیش فرض این که امر حکومت حتی در زمان پیامبر(ص) نیز, با مردم بوده است به سراغ آیات رفته و آن دو را غیر قابل جمع دانسته است. و نتیجه گرفته است: چون پیامبر شدن پیامبر با رأی مردم تحقق نمی پذیرد ولی تشکیل حکومت, به رأی و مشورت مردم مربوط است بنابراین, نبوت با حکومت قابل جمع نیست سؤال ما از ایشان این است که اگر آن دو قابل جمع نیستند, چرا در شماری از پیامبران و پیامبر اسلام(ص) جمع بوده است به گواهی قرآن و تاریخ چطور می شود که جمع بین نبوت و حکومت ممکن نباشد و قرآن به آن دستور بدهد و یا از آن که در دیگر پیامبران جمع بوده, خبر دهد. این دستور و آن خبر حکایت از آن دارد که پیامبران باید مشعل حکومت دینی برافروزند و پیروان در هر زمان و مکان نیز.

 

اگر قرآن, نبوت و حکومت را در پیامبر اسلام(ص) جمع کرده است, به معنای آن است که یکی از منصبهای پیامبر اسلام(ص) حکومت بوده است, نه آن که حکومت عین نبوت باشد.

 

همان گونه که اشاره کردیم, در این که حکومت پیامبر اسلام(ص) از سوی خدا و بخشی از وظیفه دینی آن بزرگوار بوده است, اختلافی در میان مذاهب اسلامی وجود ندارد.

 

این موضوع (حکومت کاری خدایی است) حتی پیش از هجرت و تشکیل حکومت به وسیله پیامبر(ص) به گروهی از مردم اعلام شده بود. وقتی که رئیس قبیله بنی عامر گفت: با تو بیعت می کنیم به شرط این که پس از تو حکومت با ما باشد, پیامبر گرامی اسلام در پاسخ فرمود:

 

(امر حکومت و خلافت به دست خداست و آن را به هر کس بخواهد می سپارد.)69

 

قرآن, بیعت با پیامبر اسلام(ص) را بیعت با خدا خوانده است:

 

(انّ الذین یبایعونک انّما یبایعون اللّه…)70

 

افزون بر همه اینها و (شاورهم فی الامر)71 به چه معناست؟ آیا خدا از پیامبر خواسته است که در امر رسالت و نبوت با مردم به رایزنی بپردازد که خود این فرض را نفی کردید. همه متفکران و مفسران شیعه و بسیاری از اهل سنّت بر این باورند که رایزنی در آیه یاد شده در امور حکومتی است و در جایی است که از سوی خداوند دستوری نرسیده باشد.72

 

·     امامت و رهبری محور سیاستهای شیعی

 

از د یدگاه شیعه, مقصوداز امامت استمرار همه شؤون و مناصب پیامبر(ص) به استثنای نبوت, در جانشینان بر حق ایشان است. بنابراین, ولایت و رهبری سیاسی یکی از شاخه های امامت است, نه همه آن.73

 

عالمان شیعه و اهل سنّت, امامت را این گونه تعریف کرده اند:

 

(الامامة ریاسةٌ عامه فی امور الدّین والدنیا.)74

 

امامت ریاستی است عمومی در کارهای دینی و دنیوی.

 

استاد شهید, پس از نقل تعریف امامت در تفسیر سخن خواجه نصیرالدین طوسی که گفته است: (الامام لطفٌ) می نویسد:

 

(امامت هم نظیر نبوّت از مسائلی است که از حدّ بشری بیرون است و به همین جهت, انتخاب امام(ع) نیز از حد استطاعت بشری بیرون است… از طریق وحی و تعیین الهی باید بیاید, با این تفاوت که نبوت مستقیماً از ناحیه خداست, ارتباط پیغمبر است با خدا و امامت, تعیین است از ناحیه پیامبر(ص) از ناحیه خدا.)75

 

شهید مطهّری آیات و روایات بسیاری را در اثبات این موضوع, یادآور می شود.76

 

شیعه بر این باور است که هر چند با رحلت پیامبر اکرم(ص) نبوت ختم شده و نخستین شأن پیامبر(ص) به پایان رسیده, ولی دیگر شؤون آن بزرگوار از جمله ولایت و رهبری سیاسی, به امامان معصوم(ع) منتقل شده است.77 هم شیعه و هم سنی, خلافت و حکومت را جزو دین می دانند, با این تفاوت که شیعه بر اساس دلیلهایی که دارد به نصّ و نصب باور دارد ولی سنیان بر این باورند که این موضوع براساس آیات شوری و حدیث لایجتمع امتی علی خطاء) به اهل حلّ و عقد واگذار شده است. هر دو گروه در اداره جامعه و کشور از قرآن و سنّت نبوی بهره می گیرند و سیاست و حکومت را جزو دین می دانند.

 

·     هدف بعثت پیامبران دنیا یا آخرت

 

هدف اصلی بعثت پیامبران کدام است؟ آیا پیامبران برای آبادی دنیای مردم آمده اند؟ و یا به سعادت اخروی آنان نظرداشته اند؟ و یا این که هدف آنان دنیا و آخرت با هم بوده است؟

 

شماری از روشنفکران غرب باور و غرب زده و گرفتار به بیماری مزمن غرب زدگی, در ایران با الگوگیری و کپی برداری از نوشته های متفکران غربی مطرح کرده و این جا و آن جا گفته و نوشته اند: هدف پیامبران جز دعوت به خدا و آخرت نبوده است. تجزیه و تحلیل سخنان این گروه و پاسخ بایسته به شبهه های آنان در خور مقاله ای مستقل است. ولی ما در این جا, به گونه گذرا و در حد یک دلیل بر جامع بودن اسلام بسنده می کنیم.

 

برای پاسخ به پرسشهای یاد شده می توان از دو چشم انداز: بیرون دینی و درون دینی به بحث پرداخت. ولی چون استاد شهید, در این جا نیز, به دلیلهای درون دینی پرداخته اند ما نیز از همان چشم انداز به بحث خواهیم پرداخت. آیاتی که در آنها هدف رسالت پیامبران آمده بسیار است:

 

در یک دسته از آیات دعوت به توحید و پرستش خدا و پرهیز از طاغوتان85 و در دسته ای دیگر, دعوت به حیات اخروی, تزکیه, تعلیم کتاب و حکمت, آزادسازی انسانها از غلها و زنجیرها, بر پایی عدالت اجتماعی و مبارزه با مفاسد اجتماعی و اصلاح جامعه از اهداف مهمّ پیامبران شمرده شده است.86

 

استاد شهید, در آثار خود به تفسیر و شرح آیاتی که هدفهای پیامبران را بازگو می کنند, پرداخته است و در یک جمع بندی دو هدف زیر را اصلی ترین هدف پیامبران از دیدگاه قرآن کریم می داند:87

 

1. شناختن خدا و نزدیک شدن به او

 

2. بر قراری عدل و قسط در جامعه بشری

 

وی برای هدف دوم, به آیه شریفه زیر استدلال می کند:

 

(لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط وانزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس.)88

 

ما پیامبران را با دلائل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان فرو فرستادیم, تا مردم عدل و قسط را بپادارند و آهن را فرستادیم, که در آن صلابت شدید و منفعتهایی برای مردم است.

 

تکیه بر (حدید) به عنوان عامل قدرت, بیانگر این است که پیامبران با بعثت و نبوت خویش می خواهند تحوّلی بزرگ را در جامعه به وجود آورند, دگرگونی که طاغوتان و مستکبران, از آنان سخت نگران و ناخشنودند. روشن است که طاغوتان با این دگرگونی که حاکمیت آنان را در هم می شکند و کاخ آرزوهای آنان فرو می ریزد, به مقابله بر می خیزند و با همه توان برای شکست این حرکت می کوشند.

 

در این جاست که پیامبران پس از ارائه نشانه های روشن و عرضه معیارهای سنجش برای پدید آوردن جامعه ای براساس قسط و زدودن بازدارنده های راه, نیاز به (حدید) و حرکتهای مسلحانه پیدا می کنند, تا با ستم پیشگان به نبرد برخیزند:

 

(وکایّن من نبیٍّ قاتل معه ربّیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل اللّه وما ضعفوا ومااستکانوا واللّه یحبّ الصابرین.)89

 

چه بسا از پیامبران, که خدا دوستان بسیاری, همراه آنان به نبرد پرداختند و در آنچه در راه خدا به آنان رسید, سستی نگرفتند و ناتوان نشدند. خدا صابران را دوست دارد.

 

امام خمینی, در تفسیر آیه: (لقد ارسلنا رسلنا…) به شرح سخن گفته که ما چکیده ای از آن را در این جا می آوریم:

 

(همه انبیاء, از آدم تا خاتم, برای اصلاح جامعه آمده اند و در این راستا, تلاشهای بسیار کردند آیه شریفه, (عدالت اجتماعی) در میان مردم را یکی از اهداف پیامبران دانسته است. تناسب (حدید) با برپایی عدالت اجتماعی به این صورت است که: پیامبران دعوت خود را شروع می کنند و در جهت پیاده کردن اهداف خود هستند, اگر گروهی سدّ راه شدند, نخست باید با بینات و موازین با آنها سخن گفت و اگر نشنیدند با (حدید) باید در برابر آنها ایستاد. همه پیامبران این گونه بودند. خداوند موسی(ع) را به سراغ فرعون می فرستد تا با سخنان نرم با او سخن بگویند و وقتی که این سخنان در او کارگر نمی افتد, نوبت به قیام می رسد. آیا می شود گفت که پیامبر اسلام(ص) کاری به کار جامعه نداشته است. آن بزرگوار کدام روزش از مسائل سیاسی خارج بود. دولت تشکیل می داد با کسانی که بر ضدّ اسلام و مردم بودند جنگ می کرد مسأله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست. مگر قیام به قسط بدون دخالت در سیاست امکان پذیر است.)90

 

با توجه به آنچه که آوردیم, سستی و بی پایگی سخنان زیر به خوبی روشن می شود:

 

(معنی و منظور آیه, آن طور که بعضیها تصوّر و تبلیغ کرده اند, این نیست که مردم و دیگران را برای مبارزه با ظلم, استبداد و استکبار, یا بسط عدالت و دیانت در دنیا بسیج نمایند, بلکه خود مردم در اخلاق و رفتارشان عامل به عدالت و قسط باشند, کتاب و میزان راهنمای آنان در این کار بوده…)91

 

چرا این سخن سست است و بی پایه؟ زیرا با پند و اندرز تنها, اصلاح جامعه امکان پذیر نیست. آیا در جامعه ای که فقر, تباهی, ستم و دهها فساد دیگر وجود دارد می توان دیانت را در میان آنان رواج داد؟ اگر جواب مثبت است, چرا پیامبران با مفاسد اجتماعی مبارزه می کردند92 و با ستمگران و تباهی آفرینان می جنگیدند؟ روشن است, زیرا بدون اینها نمی توان عدالت اجتماعی را حاکم ساخت. تنها در روزگار پیامبر اسلام(ص) بیش از هفتاد جنگ و درگیری رخ داده که در بسیاری از آنها آن بزرگوار رهبری جنگ را مستقیم بر عهده داشته است.

 

اگر پیامبران تنها در اندیشه تبلیغ معارف و پند و اندرز مردم و دعوت آنان به آخرت بودند, نه نیازی به (حدید) بود و نه نیروی مسلّح و نه نبرد و درگیری. صرف تبلیغ آخرت چه ضرری برای فسادانگیزان داشت که در برابر آن می ایستادند و از گسترش دعوت پیامبران جلو می گرفتند, بی گمان, پیامبران همواره, بر آن بوده اند سلطه کافران و مشرکان را بردارند و قدرت آنان را درهم شکنند,تا بتوانند حکومت الهی ـ مردمی را به پا دارند.

 

 

استاد شهید,به هنگام تحلیل انقلاب و زوایای آن, انقلاب و نهضت پیامبر اسلامی(ص) را انقلابی سیاسی, اجتماعی, اقتصادی و ادبی دانسته است. از استاد شهید, سؤال می شود ممکن است انقلابی مذهبی داشته باشیم که به دیگر ابعاد نظر نداشته باشد, در پاسخ می گوید:

 

(در مذهب به معنای اعمّ, که جامعه شناسان می گویند, بله; امّا در مذهبی که پیامبران راستین آورده اند, نه. البته منظور پیامبرانی است که صاحب شریعت و کتاب بوده اند… از زمان نوح(ع) هر پیغمبری که آمده است و نظم مذهبی موجود را به هم ریخته, به نظم اجتماعی هم توجه داشته و در پی اصلاح آن بوده است, بخصوص قرآن در این زمینه تأکید می کند که: (لقد ارسلنا رسلنا…), یعنی بر هم زدن یک نظم فاسد موجودو استقرار یک نظم عادلانه مطلوب, هدف همه رسالتها و نبوتها بوده, منتهی این امر در اسلام ختمیه محرزتر و مشخص تر است.)93

 

حکومت و اداره جامعه جزو برنامه های پیامبران الهی بوده است. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که آن بزرگوار فرموده:

 

(حکومت بنی اسرائیل را همواره پیامبران بر عهده داشته اند. هر پیامبری که از دنیا می رفت, پیامبر دیگری جای او را می گرفت…)94

 

قرآن کریم نیز, به روشنی از حکومت بسیاری از پیامبران سخن گفته است:

 

(فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب والحکمة وآتیناهم ملکاً عظیماً.)95

 

·     دموکراسی و ولایت فقیه

 

از زمانی که (موکراسی) در کشورهای اسلامی طرح شد, کسانی آن را با شریعت و دین ناسازگار دیدند و کسانی سازگار. پس از انقلاب اسلامی و طرح ولایت فقیه, این مباحث اوج گرفت. بعضی از سازگاری ولایت فقیه با حاکمیت ملی و دموکراسی دفاع کردند و شماری آن را ناسازگار با دموکراسی دانستند. این بحث, همچنان ادامه دارد.

 

استاد شهید مرتضی مطهری, پیش از انقلاب اسلامی, به ریشه دموکراسی درغرب اشاراتی دارد128 و پس از انقلاب اسلامی, از کسانی است که از سازگاری گونه ای از دموکراسی با دین و ولایت فقیه سخن گفته است. به نظر ما, چون واژه (دموکراسی) همچون بسیاری از واژه های دیگر: توسعه, جامعه مدنی و… تعریف روشنی ندارد, بنابراین باید پیش از ردّ و اثبات, مقصود خود را از (دموکراسی) روشن کنیم و به تعریف مشترکی ازآن دست یابیم و سپس آن را با دین و ولایت فقیه بسنجیم, در این صورت, بسیاری از اختلافها بر طرف می شود.

 

اگر مقصود ما از (دموکراسی) گونه ای از حکومت باشد که انتخاب حاکم و وضع قانون و… در اختیار مردم است و هر قانونی را که مردم و یا دست کم نمایندگان آنان وضع کردند, باید اجرا شود و محترم بشمرند, هر چند با شریعت اسلامی ناسازگار باشد, بی گمان, چنین مفهومی با دین و ولایت فقیه سازگار نیست; زیرا در اسلام حقّ حاکمیّت و تشریع ویژه خداوند است: (ان الحکم الاّ للّه) تنها خداست که مصلحتها و همچنین مفسده ها را می شناسد و حقّ قانونگذاری دارد.

 

بنابراین, اگر مقصود از (دموکراسی) و (حاکمیت ملّی) ارزش و اعتبار رأی مردم در برابر حکم خدا باشد, هیچ ارزشی ندارد و متفکران اسلامی, از جمله شهید مطهری این گونه از دموکراسی را به هیچ روی سازگار با دین نمی دانند و هیچ اعتباری برای آن قائل نیستند.

 

امّا اگر مقصود از (دموکراسی) این باشد که مردم در چارچوب احکام الهی, در سرنوشت خود دخالت کنند, چنین چیزی نه تنها با اسلام سازگار است که اسلام دخالت مردم را در سرنوشت سیاسی خود, به عنوان تکلیفی الهی می داند.

 

شهید مطهری و بسیاری از متفکران اسلامی, که از سازگاری دین و دموکراسی, دموکراسی و ولایت فقیه سخن گفته اند, به این گونه از دموکراسی نظر داشته اند. به عقیده ایشان کسانی که (دموکراسی) را با دین و یا ولایت فقیه ناسازگار می داند, یا اسلام را درست نشناخته اند و یا این که به همان (دموکراسی غربی) نظر داشته اند:

 

(منشا اشتباه آنان که اسلام بودن جمهوری را منافی با روح دموکراسی می دانند, ناشی از این است که دموکراسی مورد قبول آنان, هنوز همان دموکراسی قرن هیجدهم است که در آن حقوق انسان در مسائل مربوط به معیشت و خوراک و مسکن و پوشاک و آزادی در انتخاب راه معیشت مادّی خلاصه می شود; امّا این که مکتب و عقیده و وابستگی به یک ایمان هم, جزو حقوق انسانی است… به کلّی به فراموشی سپرده شده است.)129

 

و درباره ولایت فقیه می نویسد:

 

(اساساً فقیه را خود مردم انتخاب می کنند و این امر عین دموکراسی است.)130

 

پس اسلامی بودن این جمهوری و مبتنی بودن آن برولایت فقیه, به هیچ روی, با حاکمیّت ملّی و دموکراسی ناسازگاری ندارد; زیرا اصول دموکراسی ایجاب نمی کند که بر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم نباشد. در کشورهای گوناگون, احزاب, به طور معمول خود را وابسته به یک ایدئولوژی می دانند و این امر را نه تنها ضدّ دموکراسی نمی دانند که به آن افتخار هم می کنند:

 

(اما اشتباه آنها که این مفهوم (جمهوری اسلامی) را مبهم دانسته اند (و آن را با حاکمیت ملّی و دموکراسی ناسازگار) ناشی از این است که حق حاکمیت ملّی رامساوی با نداشتن مسلک و ایدئولوژی و عدم التزام به یک سلسله اصول فکری درباره جهان و اصول علمی درباره زندگی دانسته اند. اینان می پندارند که اگر کسی به خوبی, مسلکی, مرامی و دینی ملتزم و متعهد شد و خواهان اجرای اصول و ضوابط آن گردید, آزاد و دموکرات نیست. پس اگر کشور اسلامی باشد, یعنی مردم مؤمن و معتقد به اصول اسلامی باشند و این اصول را بی چون و چرا بدانند, دموکراسی به خطر می افتد.)131

 

واژه (جمهوری) شکل حکومت را, که نوعی دموکراسی است, روشن می کند: یعنی مردم حقّ دارند سرنوشت خود را خود در دست بگیرند و این ملازم با این نیست که مردم پای بند مکتبی نباشند. آیا معنای دموکراسی این است که انسان به هیچ مکتبی پای بند نباشد و یا این که هر فردی برای خود مکتبی داشته باشد؟ آیا اعتقاد به یک سلسله اصول علمی یا منطقی یا فلسفی و بی چون و چرا دانستن آن اصول برخلاف دموکراسی است و یا خلاف دموکراسی این است که آدمی به اصولی که مورد پذیرش اکثریت جامعه است, اعتقاد نداشته باشد و آنها را درخور چون و چرا بداند, ولی به دیگران اجازه چون و چرا در اعتقادات و اندیشه های خود را ندهد؟

 

اکثریت قاطع ملت ایران, مسلمانند و می خواهنداین حکومت با اصول و آموزه های اسلام اداره شود و در مدار اصول اسلامی حرکت کند و این به هیچ روی با دموکراسی ناسازگار نیست.132 بلکه اگر آنان را از این حقّ محروم گردانیم در حقیقت (حاکمیّت ملّی) آنان را خدشه دار کرده, بلکه از بین برده ایم.

 

بنابراین, اگر مقصود از دموکراسی و حاکمیت ملی, این باشد که مردم در چارچوب احکام الهی در سرنوشت خود دخالت کنند, سخنی است درست و سازگار با مبانی فلسفه سیاسی اسلام. سفارش قرآن به رایزنی و استفاده پیامبر(ص) و امام علی(ع) از این شیوه در امور حکومتی بیانگر آن است که اسلام به دخالت مردم در سرنوشت خودشان ارج نهاده است.133 حاکمان اسلامی, باید به اصول یاد شده نه تنها باور داشته باشند که عمل کنند.

 

و اما اگر مراد از دموکراسی, این باشد که مردم در برابر قانون الهی قانون وضع کنند و یا در قانونهای الهی با آنان رایزنی شود, بی گمان چنین معنایی با دین سازگار نیست و در حکومت اسلامی جایی ندارد. بر این اساس, دموکراسی در اسلام در برابر دموکراسی غرب است:

 

دموکراسی غربی اش فاسد است, شرقی اش هم فاسد است, دموکراسی اسلامی صحیح است. 134

والسلام


پی نوشت ها:

  

1. (مجموعه آثار), استاد شهید مطهری, ج63/2, صدرا.

2. همان مدرک.

 

3. (امامت و رهبری)92/, صدرا.

 

4. (پیرامون انقلاب اسلامی)80/, صدرا.

 

5. (مجموعه آثار), ج520/2; ج624/4, صدرا.

 

6. (نظام حقوق زن در اسلام)112/ ـ 114, صدرا; (نظام اقتصادی در اسلام)16/.

 

7. (نظری به نظام اقتصادی در اسلام)16/ ـ 17, صدرا.

 

8. (ولایت فقیه), امام خمینی5/, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

 

9. همان مدرک.

 

10. سوره (انعام), آیه 57.

 

11. سوره (انعام), آیه 62.

 

11. سوره (انعام), آیه 62.

 

12. سوره (مؤمن), آیه 12.

 

13. سوره (مائده), آیه 44.

 

14. سوره (مائده), آیه 45.

 

15. سوره (مائده, آیه 47.

 

16. سوره (بقره), آیه 124/, (نساء), 54.

 

17. سوره (ص), آیه های 20, 26; سوره (بقره), آیه های 247 ـ 251.

 

18. سوره (ص), آیه 35.

 

19. سوره (یوسف), آیه های 55, 101.

 

20. سوره (مائده), آیه 20.

 

21. سوره (احزاب),آیه 6; سوره (نساء), آیه 59.

 

22. سوره (نساء), آیه 65.

 

23. سوره (نساء), آیه 59; (مائده), آیه های 55, 67, 3. برای شرح و تفسیر این آیات, ر.ک: (امامت و رهبری) و (ولاء ولایتها), از شهید مطهری.

 

24. سوره (نحل), آیه 26; سوره (اعراف), آیه 59; سوره (بقره), آیه 129; سوره (آل عمران), آیه 164; سوره (شعراء), آیه 106, 124; 151; 160; سوره (اعراف), آیه 157; سوره (حدید), آیه 25; سوره (هود) ,آیه 88; سوره (اعراف), آیه 142.

 

25. سوره (حجّ), آیه 41.

 

26. سوره (بقره), آیه های 246 ـ 251.

 

27. سوره (ص), آیه 25.

 

28. سوره (ص), آیه 20.

 

29. سوره (مائده), آیه 20.

 

30. (وسائل الشیعه), ج308/18; (غرر ودرر), ج386/; ج439/2; ج90/5.

 

31. سوره (توبه), آیه 41.

 

32. سوره (تحریم), آیه 9.

 

33. سوره (توبه), آیه 12.

 

34. سوره (انفال), آیه 60.

 

35. درباره جهاد, حدود پانصد آیه در قرآن مجید وجود دارد. استاد شهید پاره ای از این آیات شریفه را در کتاب (جهاد) شرح و تفسیر کرده است.

 

36. (جهاد)17/ ـ 18, صدرا.

 

37. سوره (نساء), آیه 141.

 

38. سوره (آل عمران), آیه 28.

 

39. سوره (مائده) آیه 51.

 

40. (ولاءها ولایتها) 11/ ـ 19.

 

41. سوره (بقره), آیه 124; سوره (هود), آیه 113; سوره (شعراء), آیه 151; سوره (کهف), آیه 28; سوره (انسان), آیه 24; سوره (احزاب), آیه 67; سوره (نساء), آیه 115.

 

42. سوره (نساء), آیه های 141 ـ 115; سوره (آل عمران), آیه های 28, 100; سوره (مائده), آیه 51; سوره (انسان), آیه 248; سوره (شعراء), آیه 151; سوره (بقره), آیه های 124, 247; سوره (مناقون), آیه 8; سوره (یوسف), آیه 55.

 

43. سوره (نساء), آیه 105; سوره (مائده), آیه های 48 ـ 49; سوره (اعراف), آیه 157; سوره (حج), آیه 41.

 

44. مجلّه (حوزه), شماره 287/82.

 

45. سوره (مائده), آیه 38; سوره (نور), آیه 2.

 

46. سوره (بقره), آیه 178.

 

47. سوره (انفال), آیه 41; سوره (توبه), آیه 103.

 

48. سوره (جمعه), آیه های 9 ـ 11.

 

49. سوره (آل عمران), آیه های 104, 110; سوره (توبه), آیه 112.

 

50. (الحکومة الاسلامیة فی احادیث الشیعة الامامیه), غلامرضا سلطانی, حسین مظاهری ابوالحسن مصلحی, محسن خرازی, رضا استادی, مؤسسه در راه حقّ, قم.

 

51. از سخنرانی آقای مهندس بازرگان در انجمن مهندسین.

 

52. (اصول کافی), ج18/2, دار صعب, دارالتعارف, بیروت.

 

53. همان مدرک, ج180/1.

 

54. همان مدرک, ج59/1 ـ 52.

 

55. (علل الشرایع), شیخ صدوق, ج253/1, داراحیاء التراث العربی.

 

56. (مستدرک الوسائل), ج14/6, مؤسسه آل البیت.

 

57. (نهج البلاغه) فیض, خطبه 34 و 207.

 

58. (غررالحکم و دررالکلم), آمدی, ج10/4, 457; ج271/1; (اصول کافی), ج200/1; (نهج البلاغه), فیض الاسلام, خطبه 146, 40 و حکمت 244, (الاختصاص), شیخ مفید 263/, جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

 

59. (مجموعه آثار), ج229/2 ـ 250.

 

60. همان مدرک 240/ ـ 250.

 

61. (نظری به نظام اقتصادی اسلام)16/ ـ 17.

 

61. (مجموعه آثار), ج281/3; ج841/4; (اسلام و مقتضیات زمان), ج169/1; (امامت و رهبری 44/11 ـ 56.

 

63. سوره (حشر), آیه 7.

 

64. سوره (نساء), ایه 65.

 

65. سوره (احزاب), آیه 6.

 

66. سوره (نساء), آیه 59.

 

67. (ولاءها و ولایتها)52/.

 

68. مجله (کیان), شماره 28 / 65 .

 

69. (السیرة النبویة), ابن هشام, ج66/2, داراحیاء التراث العربی, بیروت. (امامت و رهبری), شهید مطهری104/.

 

70. سوره (فتح), آیه 9.

 

71. سوره (آل عمران), آیه 158.

 

72. بیش تر مفسران این مسأله را در ذیل آیه (شاورهم فی الامر), آورده اند, از جمله, علامه طباطبایی در (المیزان), ج57/4, اسماعیلیان.

 

73. (امامت و رهبری)70/ ـ 71.

 

74. همان مدرک92/.

 

75. همان مدرک.

 

76. همان مدرک100/ ـ 109, 117, 137.

 

77. همان مدرک51/.

 

78. جزوه سخنرانی, مهندس بازرگان در انجمن مهندسین.

 

79. سوره (مائده), آیه 67.

 

80. سوره (مائده), آیه 3.

 

82. (حکمت و حکومت), دکتر مهدی حائری178/.

 

83. (ولاءها و ولایتها)55/ ـ 58.

 

84. (نهج البلاغه), خطبه 2, نامه 10, 42. در عهدنامه مالک اشتر, در چندین جا به این معنی آمده است.

 

85. سوره (نحل), آیه 26; سوره (انبیاء), ایه 25.

 

86. سوره (اعراف), آیه 59, 157; سوره (بقره), آیه 129; سوره (آل عمران), آیه 164; سوره (حدید), آیه 25; سوره (هود), ایه 88; سوره (شعرا), آیه 151.

 

87. (مجموعه آثار), ج175/2 ـ 176.

 

88. سوره (حدید), ایه 25.

 

89. سوره (آل عمران), آیه 146.

 

90. صحیفه نور), ج146/15.

 

91. مجلّه (کیان), شماره 54/28.

 

92. سوره (هود), ایه 88; سوره (اعراف), آیه 142.

127.93 (علل گرایش به مادیگری)109/ ـ 113, طوسی; (سیری در نهج البلاغه)119/ ـ 120.

 

128.94 همان مدرک.

 

129.95 (پیرامون انقلاب اسلامی)83/.

 

130.96. همان مدرک86/.

 

131.97. همان مدرک80/ ـ 81.

 

132.98. همان مدرک80/.

 

133.99. (تنبیه الامّة وتنزیه الملّة), علاّمه محمّد حسین نائینی, با مقدمه و توضیحات مرحوم سیّد محمود طالقانی53/ ـ 55.

 

(مغازی) واقدی, ج48/1, 53, 209, 444 ـ 445, نشر دانش اسلامی.

 

134.100 (صحیفه نور), ج238/5.


دانلود نسخه PDF 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۵
سجاد خودی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی